سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بر مردمان روزگارى آید که جز سخن چین را ارج ننهند ، و جز بدکار را خوش طبع نخوانند ، و جز با انصاف را ناتوان ندانند . در آن روزگار صدقه را تاوان به حساب آرند ، و بر پیوند با خویشاوند منّت گذارند ، و عبادت را وسیلت بزرگى فروختن بر مردم انگارند . در چنین هنگام کار حکمرانى با مشورت زنان بود ، و امیر بودن از آن کودکان و تدبیر با خواجگان . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :66
بازدید دیروز :18
کل بازدید :370006
تعداد کل یاداشته ها : 205
103/9/10
9:16 ع

سقیفه چه بود و چگونه شکل گرفت؟

سقیفه در لغت به معنی سایبانی است که در حکم مهمانخانه شیخ قبیله و نیز محل اجتماع افراد آن قبیله است که در آنجا درباره همه امور قبیله گفت و گو می شود.
سقیفه بنی ساعده به قبیله بنی ساعده که از انصار مدینه بودند، اختصاص داشت که ”سعد بن عباده“ رئیس آن طایفه، در این مکان برای مشورت در امور مهم قبیله خود با بزرگان حضور می یافته است. مکان آن در ”باب شامی“ و در کنار چاه ”بضاعه“ قرار داشته و مسجدی نیز به همان نام در کنار آن بوده است.
هنگامی که پیامبر از دنیا رفت، در حالی که امیر المومنین به همراه بنی هاشم مشغول کفن و دفن آن حضرت بودند، انصار در سقیفه بنی ساعده گرد آمدند تا رهبر و جانشین پیامبر را برگزینند، بی توجه به وصایای پیامبر نسبی بر اینکه جانشین آن حضرت، علی بن ابیطالب است. این خبر به گروهی از مهاجران، ابوبکر و عمر و ابوعبیده جراح و همراهانشان رسید.
آنها نیز به سرعت خود را به سقیفه رسانده و در جمع انصار حاضر شدند. در میان انصار خزرجی ها می خواستند سعد بن عباده را جانشین پیامبر سازند. امام اوسی ها موافق او نبودند. در میان بزرگان خزرجی ها هم بشیر بن سعد، رقیب سعد بود و نظر مخالف داشت. ابوبکر و عمر به همراه ابو عبیده از این اختلاف نهایت استفاده را کردند. شعارهای انصار این بود که، انصار اسلام را یاری کردند و شهر مدینه ( مرکز اسلام ) شهر اسلام است.
شعارهای مهاجرین نیز این بود که پیامبر از قریش است و عرب نمی پذیرد که حاکم ایشان از قبیله ای و جانشین پیامبر از قبیله ای دیگر باشد.
چنانچه ابوبکر در جمع آنان گفت: خلافت و فرمانروایی تنها شایسته قریش است. زیرا آنان از لحاظ شرافت و حسب و نسب مشهورند و در میان قبایل عرب ممتاز. من به خیرخواهی شما، یکی از این دو تن را پیشنهاد می کنم تا هر که را که بخواهید به خلافت انتخاب و با او بیعت کنید. سپس دست ابوعبیده و عمر بن خطاب را گرفت.
در این هنگام گوینده انصار گفت: امیری از ما و امیری از شما باشد. عمر گفت دو شمشیر در یک غلاف نمی گنجند و دست پیش برده و با ابوبکر بیعت کرد. مهاجران دیگر نیز بیعت کردند. از انصار نیز ابتدا اسید بن خضیر و بشیر بن سعد و سپس دیگر انصار نیز باابوبکر بیعت کردند. سپس آنان در میان کوچه های مدینه راه افتادند و از هر کسی که می دیدند، بیعت می گرفتند. به این ترتیب امر خلافت در ابوبکر تثبیت شد.
همه این دقایق در حالی بود که علی بن ابیطالب به همراه اصحاب خاص و بنی هاشم به تجهیز و دفن بدن پیامبر مشغول بود.
هنگامی که رسول خدا رحلت فرمود دو گروه اصلی در مدینه وجود داشتند: مهاجران و انصار. پس از رحلت پیامبر، انصار که از جریان فتح مکه به این طرف در اندیشه مشکلات پس از رحلت رسول خدا افتاده و به دلیل ترس از تسلط قریش و مهاجران نگران آینده خود بودند، بی توجه به بیعتی که در غدیر با امام علی کرده بودند، در محلی به نام سقیفه بنی ساعده اجتماع کردند.
حباب بن منذر یکی از سران انصار در سخنان خود در سقیفه، انصار را برتر از قریش دانسته و گفت این شمشیر شما بود که اسلام را پیروز کرده است. مهاجران زیر سایه شما هستند و جرأت مخالفت با شما را ندارند.
از سوی دیگر چند نفر از مهاجران که در دو هفته پایان حیات رسول خدا دست به اقدامات مشکوکی زده بودند، با شنیدن خبر اجتماع سقیفه، به سرعت به سوی آن رفته و به بحث و گفتگو با انصار پرداختند آنها عبارت بودند از: ابوبکر، عمر بن خطاب و ابوعبیده جراح
قبل از آمدن این اشخاص، میان انصار بحث فراوانی شد. یکی از انصار گفت: شخصی را برگزینید که قریش ملاحظه هیبت او را بکند و انصار از او ایمن باشند. عدّه ای سعد بن عباده رئیس قبیله خزرج را پیشنهاد کردند. اسید بن خضیر که از اشراف قبیله اوس بود به مخالفت پرداخت و گفت: خلافت باید در قریش بماند. دیگران بر ضد او سخن گفتند. بشیر بن سعد نیز از قریش دفاع کرد. « عویم بن ساعده » گفت: خلافت جز از آن اهل بیت نخواهد بود، همان جایی قرارش دهید که خدا قرار داده است
این بحث ها نشان دهنده تضاد و رقابت داخلی انصار است. باید توجه داشت که انصار عمدتاً از قبیله اوس و خزرج بودند که قبل از اسلام دشمنی سختی با یکدیگر داشتند و اکنون کینه ها در حال بیدار شدن بود.
عمر و ابوبکر و ابوعبیده که از مهاجران بودند به سرعت نزد آنها رفتند. ابوبکر هنگامی که حرفهای انصار را شنید، چنین گفت: آنچه شما انصار درباره خود می گوید البته درست است و شما لشگر منسجم اسلام هستید، اما عرب خلافت را جز برای تیره قریش نمی شناسد
قریش برترین عرب از لحاظ نسب و اصالت خانوادگی اند. ابوبکر به اختلافات دیرینه میان آنان دامن زد و ادامه داد. اگر خزرجیان بر خلافت تسلط یابند، اوسیان از آن نخواهند گذشت و اگر اوسیان قدرت را به دست گیرند خزرجیان از آن نخواهند گذشت، در آن صورت همیشه میان آنان کشت و کشتار خواهد بود. من پیشنهاد می کنم که با عمر یا ابوعبیده که تنها مهاجران آن جمع بودند بیعت کنید. انصار اعتراض کردند و در نهایت یکی از آنان گفت: امیری از ما و امیری از شما باشد
عمر پاسخ داد: دو شمشیر در یک غلاف جای نخواهد گرفت. پس از آن دست ابوبکر را گرفت و با وی بیعت کرد. اسید بن خضیر از اوس و بشیر بن سعد اولین افراد انصاری بودند که در سقیفه با ابوبکر بیعت کردند پس از آنان بسیاری از انصار نیز بیعت کردند. هر چند کسانی چون سعد بن عباده با خشم و ناراحتی اجتماع را ترک کردند
پس از خاتمه بیعت، آنان از محل خارج شدند و در کوچه ها به راه افتادند و به هر کس می رسیدند، می گفتند ابوبکر خلیفه شد، با او بیعت کن. دست او را گرفته و به دست ابوبکر مالیدند؛ چه آن شخص به این کار تمایلی می داشت یا نه.!!
نکته: باید توجه داشت که در سقیفه پس از کنار گذاشتن امام علی، رقابت قبیله ای آغاز شد و طبعاً در زمینه برتری قبیله ای قریش از همه بالاتر بود هر چند نفوذش در مدینه محدود بود.
مهمترین استدلال ابوبکر و عمر در سقیفه مسأله قرابت و خویشی با پیامبر و سن ابوبکر بود. در کنار آن برتری قریش و اینکه عرب زیر بار قبیله ای جز قریش نخواهد رفت. آنان تاکید داشتند که عرب نمی پذیرد که نبوت در یک قبیله و خلافت در قبیله دیگر باشد.